هاینس هالم [Heinz Halm] در کتاب «تشیع» ترجمه محمد تقی اکبری صفحه 183 می نویسد:
اصولیان پیروز این اصل اخباریان را دایر بر آن‌که فقط کلام قرآنى و روایات امامان راهنماى مؤمنان است، به‌عنوان نوعى بدعت محکوم کردند و ملاّ محمد امین استرآبادى (م ١٠٣٣/١۶٢۴) را مسؤول آن دانستند. این دیدگاه از نظر تاریخى درست نیست، زیرا درحقیقت، مکتب اصولیان خود بدعتى بود که نشانه‌هاى آن را در گذشته تا زمان رواج علم کلام در تحصیلات دینى به همّت شیخ مفید و مکتب او مى‌توان دنبال کرد.
توسّل اصولیان به عقل در برابر مراعات مطلق نقل، چند مفهوم مهم در برداشت. در حالى‌که اخباریان حدیث را تنها منبع موثق مى‌شناختند و بنابراین مرجعیّت کامل را به امام غایب واگذاشتند، اصولیان مرجعیّت اشخاص زنده را جایگزین آن کردند. امام «از وظایف خود در مقام رئیس واقعى حکومت آینده محروم مى‌شود» و نمایندگى جمعى جاى او را مى‌گیرد؛ نقش او تا حدّ نقش یک قدیس تنزّل مى‌یابد، یعنى کسى که در مسائل مبتلا به روزمره به‌عنوان مدافع مردم به او متوسّل مى‌شوند. در حالى‌که به عقیدۀ اخباریان، فرد مؤمن مى‌تواند در تمام مسائل اعتقادى از حدیث به یقین مطلق برسد، اجتهاد اصولیان فقط مى‌تواند به یک ظنّ منتهى شود.
تصوّر یک مجتهد معصوم که گاه‌بگاه در قرن دوازدهم/هفدهم علیه استبداد صفویان از آن بهره‌بردارى شده بود، تقویت نشد. آن‌گونه که علاّمه حلّى قبلا تصریح کرده بود، مجتهد معصوم و مصون از لغزش و گناه نیست، بلکه در استفاده از عقل لزوما جایز الخطاست. بنابراین، مجتهد مسؤول گفتار و کردار خود نیز مى‌باشد. در این تأکید بر اختیار و مسؤولیت انسان، شیعۀ دوازده‌امامى وارث اصول استدلال عقلى معتزله نیز هست. وجود اختلاف‌نظرها و دیدگاههاى مخالف در میان مجتهدان را نظام نه فقط جایز مى‌شمرد، بلکه تمامى نظام درحقیقت مبتنى بر این واقعیّت است که مرجعیّت الزام‌آور باید خود ناگزیر جایز الخطا باشد. با این‌همه، به‌منظور رساندن آشفتگى آرا به کمترین میزان آن، مرجعیّت به چند تن-و مسلّما فقط به مجتهدان زنده-محدود، و از هرگونه مراجعه به فتواهاى مجتهدان متوفى پرهیز مى‌شود. درعین‌حال، هر مؤمن تحصیل‌نکرده‌اى، اجازه دارد مسؤولیّت خودش را به یکى از عالمان آگاه محوّل و از او تقلید کند.
اجراى این اصول مکتب حلّه، بواقع سبب پیدایش روحانیّت شیعه به شکلى شد که مى‌شناسیم. عقل منبعى است براى صدور فتواهاى الزام‌آور، امّا قابل تجدیدنظر، و وظیفۀ مؤمن در استفاده از مرجعیّت اشخاص زنده و جایز الخطا، به روحانیت شیعۀ دوازده‌امامى، نوعى انعطاف‌پذیرى و استعداد واکنش نسبت به حوادث پیش‌بینى نشده بخشید که هم مخالفانشان، اخباریان سنت‌گرا، و هم حتّى مذاهب سنى فاقد آن بودند. مومن لغت اجتهاد را «تفسیر نوآورانه به کمک داورى مستقل» ترجمه مى‌کند و بر کلمۀ «نوآورانه» تأکید مى‌ورزد. از قرن نوزدهم این انعطاف‌پذیرى اجتهاد، به مجتهدان اجازه داده است تا همواره بیش از پیش با قدرت سیاسى به مخالفت بپردازند. چنان‌که پیشتر توضیح داده شد، توصیف مجتهدان-یا آیت اللّه‌ها، چنان‌که مشهورترین آنها امروزه این‌گونه نامیده مى‌شوند-به‌عنوان اشخاصى بنیادگرا تعریفى دقیق نیست. پایبندى شدید به معنى لغوى حدیث که خاصّ بنیادگرایى است، درحقیقت دقیقا از ویژگیهاى مکتب مغلوب اخبارى است.
پیروزى قاطع اصولیان بر اخباریان در عتبات عراق به وقوع پیوست. فاتح حدیث‌گرایى رواج یافته در آنجا آقا محمد باقر وحید بهبهانى بود. این شخص اصفهانى پس از تکمیل تحصیلاتش در کربلا ماند و عمرى طولانى (١٢٠٨-١١١٧/٩٣-١٧٠۵) را به مبارزه با اخباریان پرداخت که به سبب بدعت‌گذار بودنشان آنها را بدعتگر مى‌خواندند، و نفوذ آنان را در عتبات از میان برد. بنابراین او را مجدّد دین راستین، و درحقیقت مؤسس درست‌آیینى شیعه مى‌دانند. بهبهانى بدون‌شک، پیروى مخالفان خود از اسلام را مورد تردید قرار داد و آنان را تکفیر کرد؛ سابقه‌اى که، چنان‌که قرن سیزدهم/نوزدهم نشان داد، مصیبت‌بار بود. او حتّى از به‌کار بردن خشونت جسمى خوددارى نمى‌کرد؛ و در حالى‌که چند میرغضب همراهى‌اش مى‌کردند خیابانهاى کربلا را زیر نظر داشت و به فتواى خود حدود را جارى مى‌کرد. پس از اخباریان، قربانیان موردنظرش درویشان بودند. بااین‌حال، اخباریها تا بعد از تأسیس سلسلۀ قاجار (١٢١١/١٧٩۶) دچار شکست قطعى نشدند. شیخ جعفر نجفى اصولى موفق شد حریف خود میرزا محمد اخبارى را از عتبات عالیات بیرون کند. اخبارى به تهران گریخت و در آنجا یکبار دیگر توانست به‌وسیلۀ «معجزۀ سر» از الطاف کوتاه‌مدت دربار برخوردار شود: او با فتحعلى شاه قاجار شرط بست که با بهره‌گیرى از امداد غیبى سر زیزیانف، فرمانده روسى محاصره‌کنندۀ باکو، را به دست آورد و در عوض، شاه مذهب اخبارى را دین رسمى اعلام کند. هنگامى که سر ژنرال روسى پس از چهل روز بواقع به تهران رسید، شاه به قول خود عمل نکرد و اخبارى دوباره به بغداد تبعید شد. در این زمان اصولیان در دربار از نفوذ بیشترى برخوردار بودند. اخباریان سنگرهاى خود را در کرمان و همدان از دست دادند و از آن پس دیگر هیچ نقش مهمّى در ایران ایفا نکردند. میرزا محمد اخبارى که به حرم کاظمین بازگشته بود، در سال ١٢٣٢/١٨١۶ به دست گروهى خشمگین از پیروان اصولى در آنجا کشته شد. اعقاب او تا زمان حاضر در بصره ساکن بوده‌اند و این شهر با نواحى اطرافش (پس از جزیرۀ بحرین) به‌صورت آخرین پناهگاه اخباریان باقى‌مانده است. در «عتبات»، همچون ایران، مجتهدان صاحب نفوذ بودند.